در حال بارگذاری ...
...

نگاهی به نمایش «مکبث زار» نوشته و کار «ابراهیم پشت‌کوهی» شرکت‌کننده از تهران

مکبث زار، سریر خون کوروساوا و شکسپیر

نگاهی به نمایش «مکبث زار» نوشته و کار «ابراهیم پشت‌کوهی» شرکت‌کننده از تهران

مکبث زار، سریر خون کوروساوا و شکسپیر

سید علی تدین صدوقی: نمایش «مکبث زار» همان‌طور که از اسمش پیداست، همان «مکبث شکسپیر» با همان قصه، با همان رویدادها، با همان شخصیت‌پردازی‌ها، با همان نام‌ها و... است. حال چنانچه به‌عنوان نویسنده نام خویش را بر نمایش شکسپیر بگذاریم و همان مکبث را با تغییر در شیوه اجرایی کار کنیم مقوله‌ای است که خود جای بحث دارد و واکاوی‌اش فرصتی دیگر می‌طلبد.

نمایش «مکبث زار» درواقع به لحاظ مکانی و فرهنگی به جنوب کشور برده شده است. حال چگونه می‌شود وقایع و داستان و رویدادهایی که مربوط به جغرافیای دیگر و فرهنگ غربی است با جغرافیای شرق و فرهنگ جنوب ایران تلفیق شود باز خود جای مداقه دارد.

 شاید تنها مفری که بتوان از آن به متن «مکبث شکسپیر» وارد شد و با فرهنگ جنوب ایران به‌نوعی آن را همسو کرد و به‌اصطلاح ایرانیزه کرد، بخش «خواهران جادو» در مکبث است که می‌توان آن را با «اهل هوا» و بابا زار و ماما زار و رسوم زار جایگزین کرد؛ اما این به‌تنهایی کافی نیست چراکه دیگر رویدادها و اسامی و اتفاقات همگی همانی است که در متن شکسپیر است و نمی‌توان آن را تغییر داد. چون نچسب از آب درمی‌آید، پس ایرانیزه کردن آن نیز به‌نوعی سالبه به انتفاء موضوع است و ماجرا را علی‌السویه می‌کند.

بسیاری از داستان‌های فولکلور ایرانی و فرهنگ‌عامه و اتفاقات و رویدادهای حماسی و اساطیری ایران و ایضاً منابع غنی ادبیات فارسی وجود دارند که بخواهیم آن‌ها را با مراسم دیگر نقاط ایران تلفیق کنیم و نیازی نداشته باشیم که مدام به‌سوی شکسپیر و ... غیره برویم و اشکال مختلف درست و نادرست آن را کار کنیم و مگر در این شرایط کار بر متون شکسپیر چه ضرورتی دارد و مگر بارها و بارها این اتفاق نیفتاده است؟ چیزی که در این میان جای پرسش دارد فرهنگ و ادبیات حماسی، تمثیلی، اسطوره‌ای و اعتقادی خودمان است که مغفول مانده است.

از این‌ها که بگذریم به نوع نگاه پشت‌کوهی می‌رسیم که البته هوشمندی او را در مقام کارگردان می‌رساند اینکه از کدام مفر وارد متن شکسپیر بشوی خود مسئله‌ای است مهم که از دست کمتر کسی برمی‌آید مگر هنرمندی چون پشت‌‌کوهی.

البته دیگر هوشمندی کارگردان در اینجاست که تلفیقی از فرهنگ شرق به‌جز ایران را نیز وارد کار کرده، منظور فرهنگ ژاپن است که پیش‌تر آکیرا کوروسوا با برداشت از روی متن شکسپیر تماماً آن را به‌گونه‌ای به‌اصطلاح «ژاپنیزه» کرد ‌طوری که ناخودآگاه این‌طور به ذهن متبادر می‌شود که ابتدا «کوروسوا» بوده که «سریر خون» را نگاشته است. شاید حتی این ادای دینی باشد از سوی پشت‌کوهی به کوروسوا زیرا اولین کسی بوده که «مکبث» را طوری آداپته کرده که تو فکر می‌کنی داستانی ذاتاً ژاپنی است.

در همین راستا تلفیق حرکات بازیگران به‌ویژه راه رفتن و حرکات دست و سر و... ژاپنی است. باید گفت بازیگران به‌ویژه «شهروز دل‌افکار» بازی‌هایی انرژیک و قابل قبولی را ارائه داده‌اند. همان‌گونه است کارگردانی و تصویرسازی‌ها و فضاسازی‌های پشت‌کوهی که نو به نو نشان‌مان می‌دهد و ایضاً همگامی و همسویی موسیقی زیبای جنوبی که با کار همراه است و نشانه‌گذاری‌هایی که کارگردان با رنگ و پارچه، میزان و حرکات و... بر صحنه می‌گستراند و همه و همه حکایت از تفکر و اندیشه کارگردان دارد که در جای‌جای نمایش مشهود است.

شاید پشت‌کوهی با ایرانیزه کردن مکبث می‌خواسته گامی به‌سوی امروز و اکنون بردارد و مسائل مبتلابه روز جامعه را به‌نوعی مطرح کند. اینکه عاقبت قدرت‌طلبی و تمامیت‌خواهی به کجا ختم خواهد شد؛ اما باید گفت مکبث، مکبث است و شکسپیر خالق آن؛ اگر نیک بنگریم مکبث نه یک خائن بلکه رفورمیستی است که در پی صلح و آرامش بود و از جنگ‌های پی‌درپی خسته؛ هر چند که نتوانست آن‌گونه که می‌خواهد باشد و در چنبره قدرت و زیاده‌خواهی و تمامیت‌گرایی و پلشتی اسیر شد و ابلیس شهوت و جنون قدرت‌طلبی شرافت و انسانیتش را از او گرفت و مکبث را تبدیل به یک دیکتاتور خون‌ریز کرد. مکبث واقعی یکی از سرداران و بعد، از فرمانروایان اسکاتلند و مردی عادل و خداشناس و صلح‌جو بود. شکسپیر او را دستمایه کار خود قرار داد و از او مکبث خویش را خلق کرد که با شخصیت مکبث اصلی مغایر است مگر در ابتدای نمایش و تا قبل از آنکه مکبث دست به قتل و خیانت بزند.